گویی عشق در نرسیدن است ،
تلخی اش هم همین است
نرسیدن ،
دوری و تمام ِ فاصله ها
من تو را دوست دارم تو دیگری را
دیگری من را دوست دارد ،من دیگری را
من تو را دوست دارم ،تو من را،
اما نمی شود همه چیز محکم می ایستد که نشود
کتاب سال بلوا ، عباس معروفی
برای خودت خط هایی داشته باش..دورِ بعضی چیزها... زیر بعضی چیزها... روی بعضی چیزها... خطِ قرمز.. زرد...سبز... دور بعضی آدم ها را خط قرمز بکش.همان ها که همیشه سهمی از حس خوبت را به تاراج می برند، مثل حسودها، خودبین ها، مغرورها و مهم تر از همه آن ها که به تو دروغ گفته و می گویند. زیر بعضی ها خطِ زرد بکش مثل آدم هایی که تکلیفت با آن ها را نمیدانی، مثل فصل رنگ عوض می کنند و هیچ اعتباری به تحسین و تکذیبشان نیست. روی بعضی ها را با برگ های سبز خط بکش تا یادت بماند و یادگار همیشگی ذهنت باشند. آدم هایی که شاید همه فرقشان در نگاه، صداقت، وفا و کلامشان باشد. همان هایی که در بدترین شرایط به تو دروغ نمی گویند. این آدم ها را باید قاب گرفت تا جلوی چشمانت باشند، تا وجب به وجب نگاهت را شکرگزار بودنشان باشی. تقدیم به آدم های سرسبز زندگیم.
دیدار قنبرزاده
آخرین بار که من از تهِ دل، خندیدم ..
علتش پول نبود ؛
انعــکاسِ جُـــوک هر روز نبــود ؛
علتش، چهرهیِ ژولیدهیِ یک دلقک،
یا زمین خوردن یک کُور، نبود...
نویسنده: نامعلوم.