بساطی دارم با این ایمیل های junk... اخیرا یکسری ایمیل برام میاد که یا میگن بیا وصیت نامه تنظیم کنیم برات یا میخوان واسه مراسم کف و دفنم سرویس ارایه بدن. و هی میپرسن آیا تاحالا به این فکر کردی که اگه بمیری کی قراره برات مراسم بگیره...حالا بیا ثابت کن من همچین قصدی ندارم که به این زودی میدون رو خالی کنم. بهرحال, من که چیز خاصی در این دنیا ندارم, بچه هم ندارم و فکر هم نکنم دیگه هیچوقت داشته باشم. ولی قبلا به یک نفر آدم مطمئن وصیت کردم اگه چیزی داشتم برسه به اون پسره اروند که عاشقشم.
Recently i have a hassle with loads of junk emails which are offering Willing writing or funeral ceremony plan services!!!!Gosh...I' have no intention to die this soon...
Well, I have nothing much in this world, not even a child and I don't think If I'll ever have one...but I already told a trusted one that If it happens who would inherit and he is no one else than my baby boy nephew
من زندگی خودم را میکنم و
برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم...
چاقم؟
لاغرم؟
قد بلندم؟
کوتاه قدم؟
سفیدم؟
سبزه ام؟
همه به خودم مربوط است...
مهم بودن یا نبودن را؛ فراموش کن!
روزنامه ی روز شنبه، زباله ی روز یکشنبه است!
زندگی کن به شیوه خودت...
با قوانین خودت...
با باورها و ایمان قلبی خودت...
مردم دلشان می خواهد، موضوعی برای گفتگو داشته باشند؛ برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی؟
هر جور که باشی، حرفی برای گفتن دارند...
شاد باش و از زندگی لذت ببر...
چه انتظاری از مردم داری؟
آنها حتی پشت سر خدا هم حرف می زنند!!!
,I'm gonna live my life
I don't mind how I'm judged
,If I'm fat
slim
tall
short
white or black
whatever I am
'It's all matter to 'me
Just forget being important or not
Live the life on your own way
with your own rules
with your own faiths and believes
People just talk,no matter what's the subject
They don't care how you are
whatever you are they find something to talk over
be happy and enjoy your life
don't expect much from people as they even talk at God's back
...
این شعر رو خیلی وقت پیش دوستم تو یک گروه وایبر گذشته بود, اون موقع خیلی وصف حالم بود...الان دیگه نیست, فقط دوست داشتم دم دست داشته باشمش.
درخیالات خودم
در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،
از خیابانی که نیست
می نشینی روبرویم،
خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت،
توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی
که حالت بهتر است؟!
باز میخندم که خیلی،
گرچه میدانی که نیست
شعر می خوانم برایت،
واژه ها گل می کنند
یاس و مریم میگذارم،
توی گلدانی که نیست
چشم میدوزم به چشمت،
می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری،
بین دستانی که نیست..؟!
وقت رفتن می شود،
با بغض می گویم نرو...
پشت پایت اشک می ریزم،
در ایوانی که نیست
می روی و
خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم،
با یاد مهمانی که نیست...!
بعد تو
این کار هر روز من است
باور این که نباشی،
کار آسانی که نیست...!
شاعر حمید مظاهری راد
Do not fall in love with a woman who read
a woman who feels too much
a woman who writes
Do not fall in love with a
cultured
magical
delusional
crazy woman
Do not fall in love with a woman who thinks
who knows what she knows and also knows how to fly
a woman confident in herself
Do not fall for a woman who laughs or cries while making love
who knows how to convert her flesh into spirit
much less one that loves poetry) these are the most dangerous)
or who would stay half an hour contemplating a painting
and who doesn’t know how to live without music
Do not fall in love with a woman who is interested in politics
and who is rebellious and feels immense horror at injustice
One who likes ball games and soccer
and does not like to watch television at all
Or a woman who is beautiful no matter the features of her face and her body
Do not fall for an intense, entertaining, lucid and irreverent woman
You don’t want to fall in love with a woman like that
Because when you fall for her
whether she stays with you or not
whether she loves you or not
from a woman like thatyou never come back
By: Dominican poet, Martha Rivera Garrido
موقعی که داشتم اسم برای وبلاگ انتخاب میکردم این یادداشت رو پیدا کردم. نمیدونم نویسندش کی بود ولی همینجوری خوشم اومد و به عنوان اولین مطلبم اینجا کپیش کردم. البته شاید واسه شروع غم انگیز باشه .دلقک است دیگر...!!!
ســالــها بــعــد
من در کنار یک مرد زندگی میکنم
مردی که اسمش در شناسنامم ثبت شده
و همسر من محسوب میشود
مردی که شاید من زنِ رویاهاش باشم اما
او هیچوقت مرد رویاهای من نمیشود چون
رویایی ترین کسی که میخواستم تو بودی
جسمم کنار او میخوابد اما ، افکارم در کنار تو
ســالــها بــعــد
بی هوا وقتی یادت میوفتمســالــها بــعــد
من زنیم که از عذاب وجدان دارد میمیردســالــها بــعــد
وقتی همه خوابنددر آن نور کم سوی چراغ خواب به تو فکر میکنم
از سیگارم کام های عمیق میگیرم
و به این فکر میکنم که زندگیم چجوری میشد اگه تو همسرم بودی ؟
در حالی که دارم در فکرت غرق میشوم ، سیگارم رو به اتمام است
من با عذاب و با دلی پر از غم
باید بروم کنار مردی بخوابم که همیشه آرزو میکنم تو جای او بودی
ســالــها بــعــد
این موقع تو کنار کسی هستی که دوستش داری اما
من کنار کسی هستم که فقط باهاش هم خونمســالــها بــعــد
زنی هستم با موهای سفید و چهره ای خستهاو با هیچکس جز یاد تو آشنا نیست...